اهورا قبادی ارفعیاهورا قبادی ارفعی، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نفس اهورایی فرشته ها

وقتی مامان عکاس میشه

جونم براتون بگه ..یه روز که مامانی تنها بود ومنهم2.5ماهه بودم به سرش زد که عکس بگیره... برا همینم منو سوژه کرد و.....                       مامانی وبابایی خیلی دوستتون دارم وخوشحالم که اومدم پیشتون   اینم یه خمیازه کوچولو  ویا شایدم خودمو ملوس کردم؟ اینم یه مدلشه دیگه...   حالا 1 2 3 ...بیا جلو میخوام شوت کنم.. این دوتا عکس هم که حسابی سانسور شده به ریش ما میخندی بچه!!!!!!!!!!!!!!!! زبون درازی هم که می کنی...سالی که نکوست از بهارش پیداست دیگه دارم عصبانی میشما.....
1 آبان 1391

در این 2ماه...

سلام ،من اومدم با یه عالمه عکس... اینجا اولین روزه که گلپسرم پا به عرصه وجود نهاده... اینم یه دسته گل برا ی مهربون بابا...بابای دوستت دارم هنوزم 1روزمه...نی نی ها دوستتون دالم اولین باری که رفتم مطب دکتر عنایت برا چکاپ...3روزه وقتیکه داداسورنا رو دیدم... عاشقتم پسر... تازه رسیدم خونه هنوز عرقم خشک نشده که ...توجه(لباسمو چقدر برام بزرگه) عاطفه ی پدری... وآرامش در آغوش مادر...   ...
24 تير 1391

حالا دیگه همنفسم اومده...

در آن صبح زیبای بهاری،هنگامیکه باران آرام آرام میبارید خداوند عطیه ای بر ما فرستاد ... هدیه ای زیبا ودوست داشتنی که تا ابد در دل وجان جا دارد.. قدمهایت بر زندگی ما عطوفت ومهر آوردو نگاهت عشق اهورا جان ، پسرم! به خانه ی ما نور آوردی... نورانی شدنت به عرصه ی زندگی مبارک.                                                       ...
9 خرداد 1391

اضطراب

از دیروز کنار آپارتمان ما رو دارن گود برداری میکنن،هر بار که بیل مکانیکی میره تو خاک ،تار وپود خونمون میلرزه... انگار زلزله میاد... سورنا هم همش نگرانه ومیترسه از کنار من جم نمیخوره... محمد ،خیلی نگرانه وروزی چند بار زنگ میزنه خونه تا مطمین بشه ما در امانیم. منم تو این شهر غریب کاری از دستم بر نمیاد ..کجا برم؟ توکل به خدا، مارو در پناه خودت حفظ کن... خدایا به من آرامش بده تا بتوانم سورنا رو هم آروم کنم وبه اون طفل معصوم لطمه ای وارد نشه... 2ماه پیش بود که توتهرانپارس یه ساختمون 10واحدی آوار شد رو سر ساکنینش وچندین نفر هم مردند...برا همینه که سورنا اینقدر استرس داره... این روزا دهه شهادت فاطمهِ اطهره...خی...
4 ارديبهشت 1391

31هفتگی گلپسری

سلام به پسملی خودم،خوبی مامان جونی...دیروز رفتم دکتر جونیت (خانم دکتر مقصودی) همه چیز خوب پیش میره،صدای قلبت رو هم بابایی اولین بار بود که میشنید... اولش هول شده بود ومیخواست از مطب بره بیرون ،کلی دلمون برات تنگ شده عزیزکم... اینم یه ماچ از پسملی.... دکتر میگفت یه کمی ریزه میزه هستی !بابایی دست پاچه شد وگفت:(کی؟) پ نه پ مامان بچه  که از ریزه بودن داره میترکه! برا همینم به داروهام امگا3 را هم اضافه کرد...خوب بخور نوش جونت... ...
30 فروردين 1391

نیایش

بارلا ها هستی ات را شکر میکنم ،مادرانه احساس قشنگیست حس تپش ها،حس ضربان زندگی در وجودت و  حی بودن یا نبودن ،هست یا نیست،حس غریبیست... وقتی لایق میکنی بر رضوانت،خضوع را،صبر را معنا میکنی... وسپیده دمی که نگاه را می گسترانی،عشق را ارزانی میداری! این حس امانت،این بار گران،این شکوفه صبر را... هستی ات را شکر ،وجودش در امان حق... پسر گل مامانی،بی صبرانه منتظرت هستم.     ...
22 فروردين 1391