خوش قدم مامانی
پسر خوشکلم سلام ،الان که میخام شروع کنم به نوشتن سورنا خوابیده وتو هم تازه از خواب بیدار شدی... امروز با هم رفتیم دانشگاه تا برا مامانی کارهای ثبت نام ترم آخر رو انجام بدیم.هر کسی که تورو تو بغلم میدید قربون صدقت میرفت ومیخواست بخوردت... اما مامانی تورو بغل هیچکی نداد... تموم کارا خوب پیش رفت واستاد محمودی هم تا تورو دید گفت که نمی خواد تا آخر ترم سر کلاس بیای و من از این موضوع خیلی خوشحالم... عاشقتم نفس ...
نویسنده :
مامان سحر
7:53